زمستون 95
هنوز هم
دراین عصر بی معجزه
"جان دلم "گفتن هایم
به جان بی جان من
جان دوباره میبخشد
اولین سرماخوردگی فندقم
نشسته تو دفتر بابایی منتظر دکتر بیاد بریم واسه معاینه وآمپول
لبخند زوری پسرم به من قربونش برم حالش اصلا خوب نیس
دقیقیا یک هغته بعد آدم برفی بانمک ما حیاط خونه قدیمی مون
سلفی بامزه پوریا با ادم برفی اش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی