پوریاپوریا، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره
پارساپارسا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

پوریا و پارسا

خداحافظ دندون

خداحافظی سومین دندون شیری   امروز 18 آذر92 پوریای جونم ازمدرسه اومدی با ناراحتی که مامانی دندون جلویی که لق شده خیلی اذیت میکنه میشه کمک کنی اونوبکنیم خودم نمیتونم ماشالله به شجاعت پسرم  گفتم مامانی اشکالی نداره که هردندونی که بیفته نشونه  اینه که تودیگه کم کم داری بزرگ میشی وشدی مرد دوم خونمون ولی خداروشکرچون خیلی لق شده بود خوشگل مامان زیاداذیت نشد .خلاصه باهزارجور قصه های جورواجور وقربون صدقه رفتن  اجازه دادی من اونوبرات درش اوردم تاشب بذاری زیربالشت  تا فرشته مهربون برات یه جایزه خوب بیاره میگی مامانی چه جایزه ایی ؟منم میگم عزیز دلم یه دندون سفید مثل مروارید .حالاقرار شدوقتی بابایی میادازسرکار باهم بر...
5 دی 1392

اولین زمستون پارسا

آن شب سرد که همه در خواب ناز بودند، آسمان عروس دل ناز کش را برای دل یخ زده زمین چشم روشنی فرستاد. همان شب تور حریر آن عروس بر دامن سرد زمین پهن شد و زمین تاج مرواریدبند آسمان را بر سر گذاشت.     فرشته کوچولوی مامان امروز 14آذر92  اولین برف زمستونی شوتجربه کرد وقتی بابا وپوریا داشتن ادم برفی درست میکردن پارسا ی قندعسلم ایتقدرباحسرت ازپشت شیشه نگاه میکردی همش غرمیزدی میخواستی بری حیاط باداداشی وبابایی برف بازی کنی ازصدای خنده هاشون توهم میخندیدی  به آدم برفی زل زده بودی فکرمیکردی اونم نی نی دیگه اس حیف که به خاطرسرمانتونستیم زیادزیربرف نگه ات داریم آسمونوکه نگاه میکردی برفها میرفتن توچشمت میترسیدی چشماتو زود میبس...
5 دی 1392

پارسای خنده رو

خودم هم نمیدونم دارم گریه میکنم یامیخندم خنده های توآرزوهای من اند بخندتاآرزوهایم برآورده شود   اخه خوشگل مامان خوش اخلاقی هم حدی داره ...
5 دی 1392

رفتن به خرید

پارساخوشگله به همراه داداشی امروزرفتن خرید فروشگاه رفاه.خریدازاین فروشگاه یکی ازتفریح های موردعلاقه پوریاجونم اس کم کم فکرکنم فندق مامانی هم علاقه مندبشه یه دوساعتی توفروشگاه قدم زدیم هرکی ازکنارماردمیشدفکرمیکرد عروسک گرفتیم اولش به همه چی نگاه میکردی ازذوق کردنهای داداش هم خنده ات میگرفت اخرسرهم خسته شدی وفکرکردی توکالسکه ات خوابیدی خوابت گرفت یادمه یه دخترکوچولوی خوشگل ازکنارمون ردمیشدگفت مامان ازاون عروسک ها مامانش هم گفت دخترم اون که عروسک نیس یه نی نی راست راستکیه                           ...
5 دی 1392

صدوپنجاه روزگیت مبارک

روزها به سرعت میگذرن گلم وتوقدمیکشی وروزهای گذشته برای مادر تبدیل به خاطرات جاودانه میشوند عزیزم این صدوپنجاه روز مثل برق سپری شدن وتوهرروز بیشتر وبیشتر درقلب مادر جابازمیکنی ومادر هرروز بیشتربه تواحساس نیاز میکندچراکه تومونس تنهایی مادر شدی ونصف روز تنهایی مادر  با خنده هاوشکلک های تو به سرعت باد تمام میشود فرشته کوچک من جای خالی برادرت رابرای مادرپرکردی       ...
5 دی 1392

سه ماهگی پارسا

  تازگی ها دالی بازی هم یادگرفته پارسای مامان فدای لبخندت   اخرخنده زیادم این میشه دیگه نترس مامانی فلاش دوربینه   این هم دخترعموت آیلین جونه ...
4 دی 1392

رفتن به پیش دبستانی

پسرنازم امروز 26اردیبهشت 92ازامادگی فارغ التحصیل شد مبارکه پسرم انشالله سال بعدمیری کلاس اول .امیدوارم تا اخرعمرت درهمه چی اول باشی   مراسم شب یلدا       مراسم عید       مراسم محرم     تولد اینجاهم چندتاازعکسهای فعالیت هاتو واست میذارم افرین پسرکم توباعث افتخارمن هستی ...
4 دی 1392