پوریا و پارسا

...

باور کن هیچ چیزی در این دنیا ارزشی بالاتر از این ندارد! غمی را از دل زدودن و لبی را به خنده وا کردن. فقط خدا می داند بزرگی و بخشندگی قلبی را،  که به ازای هدیه لبخندی، از تمام دردهای خود گذشته که فقط دیگری را شادتر ببیند... فقط خدا می داند اندازه این خوبی را، این مهربانی را،                        فقط  خدا  می داند.. . ...

بالاخره یه روز پوریااز مهدکودک اومدخونه با چشمای گریون که مامان همه داداش دارن همه هم بازی دارن پس چرا من تنهام گویا یکی ازدوستاش بهش گفته بود تازگی صاحب داداش شده کلی پزشو داده بود پوریای ماهم دلش خون شده بود که چه خوب میشد دوتا داداش بودن میگفت اسباب بازی هام رو دیگه نمیخوام چون ازبس تنهایی بازی کردم ازشون خسته شدم مامان وبابا تصمیم گرفتن که اونوازتنهایی دربیارن این شدکه پارسای ما به دنیا اومد الهی بمیرم واسه پوریای مظلومم اولش یه کم شوکه شد قربونش برم با اینکه نه ماه تموم ذهنشواماده کرده بودم وبراش کاملا جاافتاده شده بود ولی فرشته مامان همون لحظه اول یه کم ناراحت شد نمیتونست تصورکنه که واقعیته ولی بعداز چندروز دیگه ...

پوریای شش ماهه من واسه اولین بار غلت زده .هرچندپسرم میدونم واست سخته ولی ازنظرمن کاربزرگی کردی به خاطرتلاشت تحسینت میکنم امیدوارم توتمام مراحل زندگیت کوشا باشی   ...

فندق مامی هفت تا سی روز روبا نگاه ولبخندمعصومانه توازخواب بیدارشدم باتونفس میکشم باهرلحظه لحظه توزندگی میکنم چون توپسرکم عشق رودوباره به مافهموندی عزیزم هفت ماهگیت مبارک امیدوارم هفتصدماهگیت روببینی پسرکم   قندعسل مامان توهفت ماهگی نه کیلووچهارصدگرم دورسرش46قدش هم73بود ماشالله یادت نره ...

فدای خنده هات مامان   پوریای پهلوون ما توهشت ماهگی باوزن نه کیلو هشت صدگرم باقد75ودورسر46  اسپندیادت نره مامانی ...

اولین مرواریدزندگیت مبارک گلم به جای مهرشیطون بلا این سبدمیوه روگذاشتم بخوری     ...

پوریای شیطون الان دیگه آنقدربزرگ شده که آدم باورش نمیشه که موقعی که  نی نی کوچولوبود با قابلمه وکفگیروابکش بازی میکرد الان دیگه مثل باباش شده مهندس کامپیوتر بازی های کامپیوتری رو onlineبازی میکنه دیگه فقط یه بازی رویک باربازی میکنه دفعه بعد باید بازی جدیدی باشه وقتی هم ازبازی خسته میشه میره سراغ trt coock.چقدرهم زبونشونوخوب بلده .   ازدیگه سرگرمی های که خیلی علاقه منده ودرضمن باباباش هم رای هستن رفتن به گردشه اونم باغ بابابزرگ نه هرجایی وقتی هم میره باغ تاهواتاریک نشه خیال برگشتن به خونه رونداره پسرم چیکارکنه طبیعت رودوس داره مخصوصا واسه عصرونه جوجه کباب پختن رو کلی باآتیش بازی میکنه ...

پسرم مامان میخواد باهات درددل کنه میخوام بدونی که بابا روخدا دوباره به  مابخشیده صدالبته به خاطرمحبتی که به توداره بدون کهباباتوروقدرهمه  دنیادوست داره وهرکاری میکنه به خاطرعشقیه که به توداره وهمیشه گفته  حتی اگه دنیا پرازپسر باشه من فقط یه پسررومیپسندم اونم پوریاست  پسرگلم یه نصیحتی بهت دارم اونم اینه که حتی بعدازمرگ من هم همیشه احترام پدرتوبرهمه چی مقدم کنی وهیچ وقت خوبی هاشوفراموش  نکنی مبادا وقتی بزرگ شدی فکرکنی که چیزی روبرات کم گذاشته اینجا  چندتا ازعکسهای آلبومت رومیذارم تا ببینی که بابا دورتادورایران روبهت  نشون داده ومطمین باش که این ها کمترین کاری که تاحالا برات ا...