تولد های پوریا
در این دنیا اگرصدایی بماند اگرسرودی بماند اگرکلمه ایی بماند صدای انسان سرودانسان دراین کلام است عشق من پوریا &nbs...
نویسنده :
نازی
23:36
دوماهگی پوریا
رو زهامثل برق وباد میگذرن وفرشته مامان روز به ر وز قدمیکشه ودوست داشتنی ترمیشه دوماهگیت مبارک ...
نویسنده :
نازی
20:29
پنج ماهگی دردونه مامان
چهارماهگیت مبارک
واکسن چهارماهگی پوریاروزدیم ماشااله پسرم انگا رنه انگار واکسن زده قربونش برم تب هم نداشت ...
نویسنده :
نازی
19:54
چهل روزگی پوریا
پوریای هفت روزه
پوریاجونم امروز هفت روزه که خونه ما ازروشنی وجودتونورانی شده عزیزم روزهای اول زندگیت خیلی نی نی خوش خوابی بودی طوری که به زور ازخواب بیدارمیشدی واسه شیرخوردن بیدارکردنت هم واسه خاله سرور مکافاتی شده بود مجبورمیشد پاهاتوبشوره پوشکتوعوض کنه تا اینکه پسرقندعسل ما یه ذره شیربخوره همون ده روز اولی که خونه خودمون بودیم نی نی خوبی بودی تااینکه ازروز یازدهم رفتیم خونه مامان عارفه ازفردای اون روز یعنی دقیقا روز12ام که بابااومدوتوروواسه ختنه بردیم دکتر ازاون روز خیلی نااروم بودی علاوه بر روزها شب هاهم خواب به چشمای قشنگت نمیرفت تاشش روز .ازهمون موقع مامانی بغلی شدی واین بغلی شدن هات فکرکنم یه سالی میخواد طول بکشه روز چهاردهم هم بندنافت ...
نویسنده :
نازی
19:31
اولین غنچه زندگی ام
آدم وقتی بچه اس توعالم بچگی فکرمیکنه مادر هم مثل بقیه ادمای دوروبرشه نمیدونه هیچ کس مادرنمی شه تنها چیزی هست که تودنیا تکه دیگه نمیشه چیزی رو جاش گذاشت یا باچیزی عوضش کرد بزرگ میشه وروپای خودش وایمیسته دیگه مستقل میشه ومادرروفراموش میکنه نمیدونه همه لحظه لحظه هاش رومدیون مادره نمیدونه که مادرحاضره جونشوهم واسش بده حاضره دردهاشوبه جون بخره حاضره همه دنیاروبه پاش بریزه ولی افسوس که زمان به سرعت میگذره یه وقت چشم بازمیکنه که دیگه مادرنیست.ولی وقتی خودش مادر میشه قدرمادرومیفهمه ا ی خدای مهربون هرچندمادرم روازدست دادم وبه خاطرروزهای کوتاهی که بامادرم سپری شد همیشه افسوس به...
نویسنده :
نازی
19:10